در معادله زندگی آینده هیچ گاه با گذشته برابر نیست

در معادله زندگی آینده هیچ گاه با گذشته برابر نیست

..:: راز، موفقیت، شادکامی، قانون جذب، قدرت ::..
در معادله زندگی آینده هیچ گاه با گذشته برابر نیست

در معادله زندگی آینده هیچ گاه با گذشته برابر نیست

..:: راز، موفقیت، شادکامی، قانون جذب، قدرت ::..

بزرگترین مانع در راه رسیدن ما به اهدافمان

بزرگترین مانع در راه رسیدن ما به اهدافمان و استفاده ی کامل از قانون جذب، "احساس سردرگمی" است. یعنی اینکه کاملاً مطمئن نباشیم که آیا روشمان نتیجه می دهد یا نه. و همچنین دیدیم که مغز ما چگونه راه حل های نصفه و نیمه را به معنای شکست تلقی خواهد کرد.

 

پس اگر می خواهید قانون جذب برای شما کار کند، باید کاری کنید که همیشه برای شما کار کند. وگرنه "سردرگمی" جای آن برایتان کار خواهد کرد و در نهایت ناامیدتر از قبل در جایی خیلی بدتر رها خواهید شد.

 

در نتیجه اگر در گذشته همیشه دچار شک بوده اید و مطمئن نبودید که آیا توانسته اید از قانون جذب استفاده کنید یا نه، شما اصلاً مقصر نبوده اید. به هر حال الان می دانید که چرا باید این ایمیل را بخوانید و نکات آن را بکار برید تا اهدافتان همیشه آن طور که شما می خواهید اتفاق بیفتند.

 

اگر باور کردن این قضیه برایتان سخت است، حق دارید! اما کمی صبر کنید و با من همراه باشید من تکه تکه ی این پازل را به شما نشان خواهم داد.

 

اما چرا دچار "سردرگمی" می شوید؟

 

برای پاسخ دادن به این سئوال من باید مقدمه ای کوتاه در مورد ذهن خودآگاه و ناخودآگاه شما بگویم.

 

به احتمال زیاد شما با این دو اصطلاح قبلاً در جاهای دیگر آشنا شده اید: ذهن خودآگاه یا ناخودآگاه گاهی اوقات به آن ضمیر خودآگاه یا ناخودآگاه نیز اطلاق می شود. این دو مفهوم به قدری مصطلح شده اند که حتی در سریال های کمدی تلوزیون هم از آن ها برای خنداندن مردم استفاده می شود: "ضمیر ناخودآگاه درون تو از بچگی کمبود پفک داشته و ....!"

 

و اکثراً جوری نشان داده می شود که این ها مفاهیم علمیخیلی و فضایی هستند که روانشناسان شما را با آن سرگرم کرده باشند!!

 

من اینجا آمده ام که بگویم ساده نباشید! ضمیر ناخودآگاه شما یک مسئله ی کاملاً جدی است و باید درباره اش یاد بگیرید. و یا اینکه می توانید مسخره اش کنید و اجازه دهید که برای چند دهه ی آینده کنترل زندگی شما را به دست گیرد و پشیمانتان کند.

 

چرا این حرف را می زنم؟

 

چون ذهن ناخودآگاه شما مسئول 99% زندگی شماست، تمام کارهایی که می کنید، تمام تصمیماتی که می گیرید و هر چیزی که می بینید و می شنوید.

 

ذهن ناخود آگاه شما آن بالا نشسته وتمام ورودی و خروجی ها را کنترل میکند. تمام عادت های شما حاصل عملکرد ذهن ناخودآگاه است. تمام مهارت ها و تجربه های شما... تمام اعتماد به نفس و چیزهای خوبی که دارید... و البته تمام نقاط ضعفتان.

 

ذهن ناخودآگاه وظیفه اش این است که تمام کارها را بدون فکر و تحلیل انجام دهد تا ذهن خودآگاه شما بتواند به کارهای مهمتر برسد.

 

به طور مثال فرض کنید که شما در خانه نشسته اید. بدن شما نیاز به غذایی پیدا می کند. ذهن ناخود آگاه که کنترل کل بدن را به عهده دارد بلافاصله این نیاز را درک کرده و پیغام هایی به معده و سیستم عصبی می فرستد که موجب احساس گرسنگی در شما شود. حالا می دانید که گرسنه اید و آگاهانه شروع به جستجو ی راه حل می کنید. ذهن ناخودآگاه شما در اینجا نیز به ذهن خودآگاهتان کمک می کند تا بتواند تجربه های گذشته در رستوران های مختلف را سریع به یاد آورد تا نهایتاً آگاهانه بتوانید تصمیم بگیرید که چه غذایی دوست دارید بخورید و به کدام رستوران خواهید رفت.

 

به محض اینکه آگاهانه تصمیم به حرکت گرفتید، ذهن ناخودآگاه شما دوباره کنترل همه چیز را به عهده می گیرد. ضمیر ناخودآگاه شما لباس مناسب را تنتان میکند. کفش ها را پایتان می کند و تمام مسیر تا رسیدن به رستوران را با رعایت تمام قوانین، رانندگی می کند. و وقتی که شما پا به رستوران می گذارید نمی توانید حتی به خاطر آورید که چگونه تمام این مسیر را طی کرده اید...

 

آیا هنوز هم فکر می کنید که ما درباره ی یک موجود خیالی یا یک توهم صحبت می کنیم؟

 

روانشناس بزرگ زیگموند فروید جزو اولین پایه گذاران تئوری خودآگاه و ناخودآگاه بود، اما مطمئنا کارل یونگ در بسط و تصحیح این تئوری نقش خیلی بزرگتری  داشته است. وی تجربیات بیشتری با بیماران و مراجعان مختلف داشت و توانست به طور تجربی ابعاد ناشناخته ی ضمیر ناخودآگاه را برای بشر بشکافد. و البته جدا از تمام این ها، خود کارل یونگ مطمئناً استاد دنیای ناخودآگاه خویش بود.

 

وقتی که من کتابهای وی را می خوانم (البته همه را نخوانده ام) دچار شگفت زدگی می شوم! واقعاً باور نکردنی است که چگونه یک آدم می تواند به تنهایی این همه ایده های بکر، جدید و متحول کننده کشف کند. نوابغ به خاطر یک یا دو کار مهمشان شناخته می شوند ولی کار یونگ ظاهراً به اقیانوس وصل بوده و مرتباً هر روز صبح با یک کشف جدید از خواب بیدار می شده... البته دلیل این خلاقیت وی هم مشخص است: تسلط وی به اقیانوس ضمیر ناخودآگاه خودش!

 

اخیراً مجموعه ای از یادداشت های خصوصی وی از رویا ها و ملاقات ها با ضمیر ناخود آگاهش که در "کتاب سرخ" می نوشت، پس از بیش از هفتاد سال محرمانه ماندن، چاپ شد تا ما را بیشتر شگفت زده کند.

 

اما چرا من این ها را به شما می گویم؟

 

شما دانشجوی روانشناسی نیستید و من هم پرفسور دانشگاه نیستم! شما درحال حاضر مشکلاتی را در زندگی تجربه می کنید و می خواهید به اهدافتان برسید ولی هنوز نتوانسته اید که به طور کامل از قدرت قانون جذب و فیلم راز استفاده کنید. پس شاید از خود می پرسید که دانستن همه ی این ها چه کمکی به شما می کند.

 

پاسخ من این است: تمام چیزهایی که در فیلم راز دیده اید، خود قانون جذب، همه وهمه روش هایی برای تاثیر گذاری روی ضمیر ناخودآگاه هستند.

 

به عبارت دیگر با بکار بردن قانون جذب شما ذهن ناخودآگاه را برنامه ریزی می کنید که به سمت هدف مورد نظرتان حرکت کند و شما را در طول مسیر با خود ببرد.

 

پس زمانیکه به مقصد رسیدید ازخواب بیدار می شوید و از خود می پرسید که چگونه به طور معجزه آسایی به آن رسیده اید؟

 

متاسفم که در اینجا دارم حقه ی شعبده بازی را لو می دهم و کمی ماجرا بی مزه می شود ولی واقعیت دارد: ذهن ناخود آگاه شما این معجزه را محقق کرده است.

 

البته می دانم که افراد زیادی قانون جذب را به انرژی های خاصی در کائنات نسبت می دهند. من کاملاً به ایده ی آن ها احترام می گذارم و به نظرم حتماً باید باور خود را حفظ کنند.

 

مهم این است که شما قانون جذب را ممکن کرده اید و معجزه اتفاق افتاده است. دلیلش چندان مهم نیست.

 

اما در عین حال، با استفاده از مدل ذهن خود آگاه و ناخودآگاه من می توانم به طور علمی برای یک فرد شکاک ثابت کنم که قانون جذب وجود دارد و کار می کند، حتی اگر شما به هیچ نیروی کیهانی و یا ماورالطبیعه ایمان نداشته باشید.

 

همانطور که می دانید من یک هیپنوتراپیست هستم. هیپنوتراپی به زبان ساده دانش و یا به عبارت بهتر هنر برخورد و کار کردن با ذهن ناخودآگاه است.

 

خیلی ها از من می پرسند که آیا هیپنوتراپی همان روانشناسی است؟ پاسخ من این است که با تمام مشابهت هایی که دارند، نه! با هم فرق دارند.

 

اجازه دهید مثالی بزنم. یک فیزیکدان مطمئناً تمام تئوری ها و فرمول های مربوط به الکتریسیته را میداند، خوب تحلیل می کند و خوب نظر میدهد. اما یک مهندس برق و یا برقکار کسی است که عملاً سیستم برق را می سازد و یا تعمیر می کند.

 

خود یک فیزیکدان شاید لازم داشته باشد که برای تعمیر رادیوی خانه اش آن را به یک برقکار متخصص بسپارد. برقکار کسی است که عملاً با الکتریسته سرو کار دارد واحتمالاً چند بار هم دچار برق گرفتگی شده است! و همه می دانیم آنچه که از علم بهتر است، تجربه است.

 

یک هیپنوتراپیست هم مثل برقکار است. در حالیکه شهرت اصلی نسیب روانشناسان می شود که این تئوری ها را چاپ می کنند، هیپنوتراپیست ها بخش سخت و کثیف کار را به عهده دارند که عملاً نیاز به درگیر شدن با ناخودآگاه خود و مردم دارد، تا بتوانند محدودیت های ذهن ناخودآگاه آن ها را تعمیر کنند.


 

اندیشمندان راز

مایک دولی (نویسنده): وقتی آرزوی خود را تجسم کرده و با چشمانی بسته و با تمام وجود آن را حس می‌کنید قطعاً به آن آرزو خواهید رسید. چون ذهن انسان قدرت تشخیص واقعیت از خیال را ندارد. وقتی شما تصور می‌کنید که مثلاً در یک مسابقه برنده شده‌اید. و با تمام وجود جزییات آن را احساس می‌کنید و از برنده شدن لذت می‌برید، ذهن آن را به کاینات ارسال می‌کند و آن خیال به واقعیت می‌انجامد.

میکائیل بکویت (روان‌شناس): احساسی که همراه با شور و اشتیاق فراوان باشد تبدیل به قدرت درونی می‌شود. در نتیجه قدرت کاینات را افزایش می‌دهد.

وظیفه ما چگونگی رسیدن به خواسته نیست، وظیفه ما فقط خواستن از ته دل است، کاینات خودش چگونگی آن را برای‌مان فراهم می‌سازد. فقط ایمان داشته باشید که رسیدن به آن‌ها برای شما امکان‌پذیر است و شما لیاقتش را دارید.
علاوه بر تجسم آن را احساس کنید و از آن لذت ببرید و شکر گزارش باشید.

جک کانفیلد (نویسنده): هر آن‌چه که ذهن انسان قادر باشد آن را درک کند، می‌تواند واقعیت پیدا کند.
هر روز دقایقی با چشمانی بسته و در حالت آرامش خواسته خود را مجسم کنید و با تمام وجود آن را احساس کرده و از آن لذت ببرید. به افکار الهام شده خود اعتماد کرده و به آن عمل کنید.

مثلاً وقتی به بدهکاری خود می‌اندیشید احساس منفی و بدی پیدا می‌کنید، در نتیجه فرکانسی که به کاینات می‌فرستید، منفی است و شما این موضوع را قوت می‌بخشید و در نتیجه بدهکاری شما بیشتر می‌شود (یعنی بدهکاری را جذب می‌کنید).

جیمز آرتوری (فیلسوف): فکرتان را عوض کنید. ثروت یک قرارداد ذهنی است و هر کس قادر به تغییر این باور است، به شرط خواستن شما، پول، بخشی از ثروت است. زندگی باید در همه وجوه غنی و عالی باشد. باید ابتدا به آرامش و شادی درونی دست یافت، وقتی آن را به دست آورید، بقیه خواسته‌ها پدیدار خواهند شد.
همه ما خالقان جهان خود هستیم، پس دریابید که چه افکار و احساساتی دارید. چرا که نتیجه آن تعیین کننده نوع زندگی شماست.
خودتان را غنی کنید. از درون عشق و شادی را حس کرده و لذت ببرید زیرا این احساس به بیرون منعکس می‌شود و جهان همان احساسات را چند برابر قوی‌تر به شما بر می‌گرداند.

باب پراکتور (فیلسوف): عاشق خودتان باشید. وقتی عمیقاً خود را دوست بدارید، می‌توانید دیگران را نیز همان‌طور که هستند، دوست بدارید.

استرهیگز (درمانگر): احساس خوب را فقط می‌توانید از درون خودتان بیابید. هیچ‌کس دیگری قادر نیست این احساس را به شما بدهد، مگر این که خودتان آن را داشته باشید و دیگران آن را به شما منعکس کنند.
دست از کنترل دیگران بردارید و فقط روی افکار و احساس خود متمرکز شوید.

جان‌گری (نویسنده): افکار و احساسات ما عملکرد جسم ما را هدایت و کنترل می‌کنند. توجه داشته باشید که تنها یک داروخانه خوشبختی وجود دارد و آن ذهن انسان است که بزرگ‌ترین عامل شفا بخشی است.

دکتر جان دمارتینی (فیلسوف): بیماری و ناراحتی، نتیجه تنش و افکار منفی است. افکار و احساسات منفی، نشانه و علامت به وجود آمدن بیماری‌ها هستند. تفاوت بین ترس و امیدواری، بیماری و سلامتی است.

دکتر مبین جانسون (پزشک): ما قادریم که از درون، خود را شفا دهیم. هر روزه سلول‌های بسیاری در بدن می‌میرند و از نو ساخته می‌شوند، پس اگر بخواهیم می‌توانیم تنش فیزیولوژیکی را برداریم. بعد خود به خود، بدن، خودش را ترمیم می‌کند.

جان‌‌‌گری (نویسنده): مهم این نیست که دیگران در مور دشما چه فکر می‌کنند و چه نظری دارند، مهم آن است که ما در مورد خودمان چگونه فکر می‌کنیم و چگونه ذهن‌مان را تحت کنترل خود در می‌آوریم. اگر قادر باشیم چنین کنیم. همه چیز را می‌توانیم به حالت اولیه و سالم بر گردانیم.

جک کانفلید (نویسنده): انسان همان چیزی می‌شود که به آن می‌اندیشد. با ناخواسته‌های خود نجنگید، چرا که قوی‌تر و بزرگ‌تر می‌شوند. با این کار تمام تمرکز خود را بر روی چیزهایی که نمی‌خواهیم، می‌گذاریم و ناخواسته‌ها را به سوی خود جذب می‌کنیم.
اگر ضد جنگ هستید در گروه ضد جنگ فعال نباشید، بلکه به گروه صلح بپیوندید.

میکائیل بکویت (روانشناس): به یاد داشته باشید که در عالم به اندازه همه افراد نعمت و فراوانی وجود دارد و این دروغی بزرگ و یک کابوس است که به اندازه همه نعمت نیست و کمبود وجود دارد. واقعیت این است که بیشتر از نیاز همه ما در جهان نیرو، عشق، انرژی و نعمت وجود دارد.

هرگز در مورد چیزهایی که نمی‌خواهید، نه چیزی بخوانید و نه حرفی بزنید. تمام توجه خود را فقط به روی خواسته‌های‌تان متمرکز سازید.

دکتر بین جانسون (پزشک): در بدن ما بعد از مولکول‌ها، به اتم و بعد از اتم به جریان انرژی می‌رسیم که در سر تا سر وجودمان با سرعت در حرکت هستند.
به خوبی می‌دانیم که انرژی را هرگز نمی‌توان به وجود آورد و یا از بین برد، انرژی ابدی و همیشگی است فقط می‌توانمد از شکلی به شکل دیگر درآید.

به یاد داشته باشید هر آنچه که امروز هستید نتیجه افکار، احساسات و رفتار گذشته شما بوده پس اکنون بخواهید زندگی‌تان متحول شود به خوبی قادرید زندگی خود را تغییر دهید. چرا که شما هرگز یک قربانی نیستند.

افکارتان را هدفمند انتخاب کنید، زیرا شما مدیر افکار خود هستید.
قانون جاذبه، انسان را از عادات ارثی و ناتوانی‌ها آزاد می‌سازد.

جک کانفلید (نویسنده): شما در مورد خود هر فکری داشته باشید همان درست است نتیجه همان خواهد بود اگر بگویید ناتوانم، ناتوان می‌شوید و اگر بگویید قدرتمندم، قدرتمند خواهید شد.

نیل دونالد والش (نویسنده):
در دنیا هیچ تخته سیاهی وجود ندارد که سرنوشت شما را نوشته باشد. در حقیقت این خود ما هستیم که سرنوشت‌مان را می‌سازیم. مأموریت ما توسط خود ما انتخاب می‌شود.

احساس و تجربه لذت است. هدف آن است که در زندگی احساس عشق و آرامش و لذت کنیم. پس هر آن‌چه را که به شما احساس عشق و لذت می‌بخشد دنبال کنید. رسالت واقعی شما قطعاً همان کار خواهد بود. کاری در جهان وجود ندارد که شما نتوانید انجام دهید؛ این خواسته خداوند است.

میکائیل بکویت (روانشناس): شما فوق‌العاده‌اید نیرویی در درون شماست که از خودتان هم عظیم‌تر است که شما را هدایت و راهنمایی می‌کند. نیرویی بسیار قوی و عظیم که وقتی به آن اجازه رشد و شکوفایی می‌دهیم و به آن اعتماد می‌کنیم ما را به مقصد نهایی که همان عشق و آرامش و شادی است.

جان آساراف: در واقع راز بر اساس قانونی به اسم قانون جاذبه قرار دارد و به زبان علمی باید گفت که هر چیز فرکانس خودش را دارد. همه چیز در حال ارتعاش است.

جیمز آرتوری (فیلسوف): هر آن‌چه که تا به امروز داریم و یا هستیم، نتیجه افکار و احساسات گذشته ما بوده که الان نتیجه‌اش را می‌بینیم. پس اگر بخواهیم آینده‌ای درخشان (بنا به خواسته خود) داشته باشیم، باید از هم اکنون تمام افکار و احساسات خود را به‌صورت مثبت به آن سمت هدایت کنیم.

دکتر جان ویتال (فیزیکدان کوانتوم): شکرگزاری؛ کلید فراوانی و برکت الهی است. وقتی فکری کرده و تشکر می‌کنیم بیشتر جذب می‌کنیم. هر روز صبح به خاطر آن‌چه که دارید و آن‌چه که هستید شکرگزاری کنید.

باب پراکتور: قدردانی نشانه ای از روح نجیب است.



جذب پول و ثروت

۱-بدانید چه می خواهید
از آنچه که می خواهید مطمئن شوید و آگاه شوید، خیلی از ما حتّی خودمان هم نمی دانیم دقیقاً در زندگی به دنبال چه هستیم! مقدار پولی را که دوست دارید داشته باشید، تعیین کنید، برای مثال، دوست دارید، ۱۰۰ میلیون ریال پول داشته باشید، با این روش زودتر به هدف خود می رسید تا اینکه فقط بگویید من دوست دارم بیشتر پول در بیاورم.
۲- به ندای درونی خود گوش دهید
هر آنچه که از ندای درونی خود می شنوید، به آن توجّه و عمل کنید. متأسفانه بیشتر ما به این مسائل اعتقادی نداریم و شاید همین حالا با خود بگویید: “من که اصلاً به این چیزها اعتقادی ندارم و نمی توانم حتّی این الهامات را از وجودم درک کنم!”، امّا حقیقت این است که این الهامات و نیروی درونی وجود دارندً و البته اگر خودتان بخواهید، شما را به طرف آنچه که می خواهید هدایت میکند.
۳- مبلغی منطقی و صریح را در ذهن خود پرورش دهید
ابتدا از مبالغ کم و منطقی شروع کنید، برای مثال، ۱۰۰ میلیون ریال، هدفتان بر این باشد که در مرحله اوّل تمام تلاش خود را برای کسب این مبلغ متمرکز کنید و بعد به مبالغ بیشتر فکر کنید.
۴- اگر خیلی در درجه اوّل به پولدار شدن اهمیّتی نمی دهید، دیگر اهداف ایده آل خود را مثل، تفریح، امنیت و آزادی و …فکر کنید، در ذهن خود فرض کنید که به همه ی آنها رسیده اید و از این حس لذّت ببرید، این خود انگیزه ای می شود تا برای رسیدن به آنها به پول نیز فکر کنید و برسید.
۵- از پیروی و تعقیب دنیوی دست بردارید، شما همواره با نیروی درونی خود به خداوند متعال وصل هستید، لحظاتی را در خلوت خود سعی به ارتباط با خداوند بپردازید، از وی راهنمایی بخواهید و تقاضا کنید تا شما را در مسیر صحیح و سرشار از موفقیت، قرار دهد، طوری که بتوانید در آسایش و آرامش برای خود و اطرافیانتان مفید باشید، مطمئن باشید که جواب می گیرید.
۶- عمل کنید
اینکه فقط فکر کنید و خیال کنید، کافی نیست، عمل کنید! خیلی از افراد با این که از وضعیت کنونی خود راضی نیستند و می دانند در صورت اقدام به راهی بهتر به آنچه می خواهند می رسند، امّا جرأت گامی برتر را ندارند. بنابراین شجاع باشید و عمل کنید. ترس خود مانع موفقیت است.
رالف والدو چنین می گوید: “توصیه من به جوانان این است که برای موفقیت، به آنچه که صحیح است امّا از رسیدن به آن می ترسید یا ناامید هستید، عمل کنید”، سوزان جفرز نیز معتقد است:”باید از مانع ترس عبور کنید، تا کامیاب شوید”، با تصمیمی جدّی و اوّلین گام شما برای موفّقیت، تمامی دنیا شروع به همکاری با شما می کنند و به میل شما راه می آیند.
۷- مراحل کار را در ذهن و با کلام خود زیر لب مرور کنید، بطور مثال، سوالی را در مورد کسب مبلغی از مسیری خاصّ از خود بپرسید، و با خود گفتگو کنید، “اگر از این راه موفّق نشدم، تمام مسیر قبل را از ذهن خود پاک کرده و از راهی بهتر و موثر تر وارد می شوم تا بالاخره پولدار شوم”
۸-از موانع نترسید،
دریا همیشه آرام نیست، زندگی هم مثل دریاست، گاهی مجبورید با دریایی موّاج و طوفانی دست و پا بزنید تا بر موانع پیروز شوید. بیشتر ما به محض شکست یا سختی، ناامید شده و از ادامه راه می ترسیم، با سرزنش و افسردگی نه تنها کاری پیش نمی برید، بلکه اوضاع شما از قبل هم بدتر می شود، همانطور که کارل ساگن می گوید:”بهتر است عوض اینکه چرا تاریک است و غر بزنید، حتّی با یک شمع کمی آنجا را روشن کنید”، یا به قول ما ایرانی ها، “ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است”.
۹- روابط و ذهن خود را خانه تکانی کنید!
نه تنها در خانه، بلکه در محیط کار، اجتماع و …روابط خود را در جهت مثبت اصلاح کنید. مطمئناً هیچ کس بدون کمک و همیاری دیگران، نمی تواند به اهداف خود برسد، امّا اگر قرار باشد این ازدحام روابط بی فایده و پر سر و صدا همراه با میلیون ها انرژی منفی باشد و باعث عدم تمرکز یا تحلیل روحیه تان شوند، بهتر است حذف شوند.
۱۰- به علائق خود توجّه کنید
هر کسی به چیزهایی در ذهن خود و بطور ذاتی علاقه دارد، اگر هر گام یا عمل یا هدفی را طبق آنچه که علاقه دارید و به آن عشق می ورزید، آغاز کنید، می بینید که چطور سریع تر و آسان تر به هدف خود می رسید. در واقع این خود درونی ماست که جسم ما را به طرف آن چه که لذّت می بریم و عشق می ورزیم، سوق می دهد.

فقط ۱۸ ثانیه روی چیزی که واقعاً می خواهد تمرکز کنید

بسیاری از سخنرانان موفق به خصوص در حوزه قانون جذب نظیر" ایسترهیکس " نظریه جالبی دارند. آنها می گویند اگر انسان بتواند فقط ۱۸ ثانیه روی چیزی که واقعاً می خواهد تمرکز کند یک زنگ بزرگ در کاینات به صدا در می آید که توجه کل هستی را به سمت این شخص جلب می کند.

اگر این ۱۸ ثانیه بتواند تا ۶۸ ثانیه ادامه یابد دیگر کار تمام است و کل هستی به تکاپو می افتد تا برای فکر متمرکز شده یک راه حل پیدا کند.

اگر آرزوست برآورده اش کند و اگر سوال است برایش جوابی بیابد.

در نگاه اول شاید این عدد ۶۸ ثانیه خیلی کم و ناچیز به نظر برسد.

۶۸ ثانیه یعنی فقط یک دقیقه و هشت ثانیه و بسیاری از افراد می گویند که تمرکز به مدت ۶۸ ثانیه هیچ کاری ندارد!؟

خب آیا شما هم همین طور فکر می کنید؟

بسیار عالی است! امتحان کنید.

خواهید دید که هنوز ۱۸ ثانیه اول رد نشده فکرتان منحرف می شود.

ایده‌ای جدید بلافاصله از اعماق افکارتان ظاهر می شود و نجواگر درونی تان به سخن در می آْید که جدی نگیر و دست از این بازی ها بردار و به مسایل مهم تر زندگی بپرداز و …

ما عادت کرده ایم و در حقیقت عادت داده شده ایم که بدون فکر و بر اساس عادت زندگی کنیم.

ما صبح از خواب بر می خیزیم بدون این که فقط ۶۸ ثانیه برای کارهای روزانه وقت بگذاریم شروع می کنیم به خوردن صبحانه و سر کار رفتن.

بدون اینکه ۶۸ ثانیه مستمر ناقابل برای ارزیابی کارهایمان وقت بگذاریم اسب سرکش ذهن را به این سو و آن سو می تازانیم تا ظهر شود و ناهاری بخوریم و استراحتی و بعد دوباره کار و سپس شب و دور هم جمع شدن و تلویزیون دیدن و بعد خوابیدن.

هر ساعت ۶۰ دقیقه است و شبانه روز شامل هزار و چهارصد و چهل دقیقه است اما ما خیلی مواقع در این ۱۴۴۰ دقیقه شبانه روزمان نمی توانیم ۶۸ ثانیه روی یک موضوع خاص فکرمان را متمرکز کنیم!!

به راستی این فکر پر جست و خیز که نمی تواند ۶۸ ثانیه آرام بگیرد به چه دردی می خورد؟!

فکر پریشان و ناآرام چیزی جز بی قراری و آشفتگی به همراه ندارد.

پیر و جوان و زن و مرد هم نمی شناسد.

فکری که نتواند آرام گیرد و چند لحظه ای روی موضوعی که صاحب فکر صلاح می داند متمرکز شود، مطمئناً به هنگام نیاز و بحران که تمرکز بیشتر لازم است، کارآیی ندارد و فلج می شود.

باید همین الان هر کاری که داریم زمین بگذاریم و به سراغ ذهن ناآرام خود برویم و ۶۸ ثانیه آن را مهار کنیم.

۶۸ ثانیه به شرایطی که الان در آن قرار داریم بیندیشیم.

۶۸ ثانیه بعد به این که واقعا در زندگی چه می خواهیم فکر کنیم.

۶۸ ثانیه بعد به خوشبختی های خودمان بیندیشیم و ۶۸ ثانیه دیگر به این فکر کنیم که چقدر آرام می شویم وقتی روی مسائل زندگی خودمان با آرامش فکر می کنیم.

کاینات بیرون از بدن ما گوش به فرمان ماست تا هر چه را می خواهیم به او ابلاغ کنیم.

اما به یک شرط و آن این است که موقع دستور دادن این طرف و آن طرف نپریم.

۶۸ ثانیه یک جا بایستیم و صریح و شفاف بگوییم چه می خواهیم.


اعتماد به نفس

اعتماد به نفس یک کلید حیاتی برای موفقیت در هر قدمی از زندگی است. افراد دارای اعتماد به نفس بالا بیشتر مورد توجه قرار می گیرند. آنها راحتتر از دیگران به اهداف خود دست پیدا می کنند. در مقابل افراد با اعتماد به نفس پایین اغلب در پایان کار بازنده هستند. شما هم اگر می خوهید زندگی موفقی داشته باشید باید اعتماد به نفس خود را بالا ببرید. در این مقاله نکاتی برای افزایش اعتماد به نفس ارائه می شود.

ــ اعتماد به نفس در افرادی یافت می شود که عزت نفس واقعی داشته باشند. آنها ارزش وجودی خود را می دانند و براساس آن عمل می کنند. یک راه خوب برای شناخت بهتر ارزش وجودی خود این است که هر روز لیستی از توانایی ها و هنرهای خود تهیه کنید. آنوقت خود شگفت زده خواهید شد وقتی می بینید چقدر کارهای مثبت در زندگی وجود دارد که شما هر روز انجام داده اید، اما تا به حال به آنها توجهی نداشتید. هر بار که به این لیست نگاه می کنید اعتماد به نفس تمام وجودتان را می لرزاند و نیرویی در شما ایجاد می کند که می خواهد شما را به جلو براند.

ــ اهداف خود را شفاف سازید. اگر لازم است آنها را به اهداف کوچکتر تقسیم کنید. آنقدر اهداف خود را به اهداف کوچکتر تقسیم کنید تا بتوانید آنها را اداره کنید. هر بار که به یک هدف کوچک دست می یابید خود را تشویق کنید. این عمل اعتماد به نفس شما را بالا می برد و به شما کمک می کند به اهداف بزرگتر برسید.

ــ یک مرشد شایسته که بتواند به شما در رسیدن اهدافتان کمک کند بیابید. بیشتر افراد موفق در زندگی خود مرشد دارند که قبلاً راهی را که آنها اکنون طی می کنند او قبلاً طی کرده است. مرتباً مرشد خود را ببینید و از او مشورت و پشتیبانی بخواهید. آنوقت خواهید دید که هر روز چیزهای باارزشی می آموزید.

ــ با افرادی که دارای شخصیت مثبت و پشتیبان هستند ارتباط داشته باشید. به آنها به همان میزان که به شما احترام می کنند شما هم با آنها همچنان رفتار کنید. از معاشرت با افرادی که دارای شخصیت منفی هستند و سبب بروز بحران در شما می شوند پرهیز کنید. این افراد سبب فرسایش اعتماد به نفس ارزشمند شما می شوند. آنها شما را وادار می کنند قسمت منفی شخصیت خود نگاه کنید و نه قسمت مثبت آن. بعد از مدتی شما در دنیای منفی و بدگمان آنها احاطه می شوید. هیچ چیز نمی تواند مخرب تر از این  باشد. از چنین دوستانی در سریعترین زمان ممکن دوری کنید.

ــ به اینکه چگونه به نظر می رسید توجه کنید. از خوب لباس پوشیدن و مرتب بودن لذت ببرید. این باعث می شود احساس خوبی داشته باشید. و دیگران به شما با دید متفاوتی بنگرند. به خاطر داشته باشید که وجود هر انسانی خواهان رفاقت و همراهی با افراد باهوش موفق و خوش ظاهر است. شما خیلی زود می توانید یک منبع جاذبه باشید اگر ظاهر مثبت و برازنده ای داشته باشید.

ــ از عدم موفقیت نترسید. آنها را انگیزه ای برای برداشتن گامهای بلندتر قرار دهید و به حرکت خود ادامه دهید. به خود بگویید که دفعه بعد موفق خوهید شد. هیچگاه اجازه ندهید که خطاهای شما باعث درهم شکستن شما شوند. آنها شما را درون پوسته ای نگه می دارند و اعتماد به نفس شما را ویران می کند. بهترین کار این است که خطاهای خود را به عنوان یک چیز بی اهمیت کوچک شمارید و به یک مبارزه تازه فکر کنید. البته شما از اشتباهات خود چیز های تازه یاد می گیرید، و در مورد توانایی های خود واقع بین باشید. افرادی که سعی می کنند به چیزی بیش از توان خود دست یابند اغلب سقوط می کنند. شما نباید اسم این را اعتماد به نفس بنامید.

ــ با ورزش و رژیم خود را سرحال و بدنتان را متناسب نگه دارید. یک فرد سالم و تندرست و قوی فعالتر است و در حرفه خود چیزهای بیشتری بدست می آورد. سلامتی بدنی همانند اعتماد به نفس سبب درخشش چهره شما می شود.

ــ محدوده وسیعی از علاقه مندیها داشته باشید و علاقه خود را با پیگیری زمینه مورد توجه که در دنیا چه می گذرد فعال نگه دارید. افراد زیادی را ملاقات کنید و با آنها صحبت کنید. تمام توجه خود را روی کار و مشکلاتتان متمرکز نکنید. توجه خود را به کارها و دلبستگی های جدید معطوف کنید. این عمل ذهن شما را به خوشی مشغول می کند و اعتماد به نفس شما را بالا می برد.

ــ بر روی کارهایی که به خوبی از عهده آن برآیید وقت بگذارید. احتمالاً شما در گذشته در زمینه هایی تبحر داشته اید ولی به علت کمبود وقت از آنها غافل شده اید. دوباره به آن فعالیتها باز گردید و خواهید دید که اعتماد به نفس شما افزایش می یابد.