ای امانت دار کوثر کی تو می آیی ز در؟
ای وصل آل حیدر کی تو می آیی ز ذر؟
« اللهم عجل لولیک الفرج »
ارغوان ٬ شاخه هم خونه جدا مانده من
آسمان تو چه رنگ است امروز
آفتابیست هوا
یا گرفته است هنوز
من درین گوشه که از دنیا بیرون است
آسمانی به سرم نیست
از بهاران خبرم نیست
اندرین گوشه خاموش فراموش شده
یاد رنگینی در خاطر من گریه می انگیزد
ارغوانم آنجاست
ارغوانم تنهاست
ارغوانم دارد می گرید
ارغوان، خوشه خون
بامدادان که کبوترها بر لب پنجره ی باز سحر
غلغله می آغازند
جان گلرنگ مرا بر سر دست بگیر
به تماشاگه پرواز ببر
آه بشتاب که هم پروازان، نگران غم هم پروازاند
از روی تو دل کندنم غم آموخت زمانه
این دیده ازآن روست که خونابه فشان است
ارغوان، تو برافراشته باش!
تو بخوان نغمه نا خوانده من!
هوشنگ ابتهاج