این شعر زیبا نوشته یکی از نظردهندگان عزیز وبلاگه
خوی
بد دارم ،ملولم، تو مرا معذور دار
بیتو
هستم چون زمستان خلق از من در عذاب
با
تو هستم چون گلستان خوی من خوی بهار
بیتو
بیعقلم ،ملولم، هر چه گویم کژ بود
من
خجل از عقل و عقل از نور رویت شرمسار
آب
بد را چیست درمان باز در جیحون شدن
خوی
بد را چیست درمان بازدیدن روی یار
آب
جان محبوس میبینم در این گرداب تن
خاک
را بر میکنم تا ره کنم سوی بحار
شربتی
داری که پنهانی به نومیدان دهی
تا
فغان در ناورد از حسرتش اومیدوار
چشم
خود ای دل ز دلبر تا توانی برمگیر
گر
ز تو گیرد کناره ور تو را گیرد کنار
مصطفی مستور
اگر تو نبودی عشق نبود
همین طور
اصراری برای زندگی
اگر تو نبودی
زمین یک زیر سیگاری گلی بود
جایی
برای خاموش کردن بی حوصلگی ها
اگر تو نبودی
من کاملاً بیکار بودم
هیچ کاری در این دنیا ندارم
جز دوست داشتن تو
رسول یونان
وقتی خدا می خواست تو را بسازد،
چه حال خوشی داشت،
چه حوصــله ای !
این مـوهــا، این چشم هــا ....
خودت می فهمــی؟
من همه اینها را دوست دارم.
عباس معروفی
بارها با نفسهام
به نقطه نقطهی تنت گفتهام:
دوست داشتن تو
گفتنی نیست
تماشایی ست
دستهام شاهدند.
عباس معروفی