در معادله زندگی آینده هیچ گاه با گذشته برابر نیست

در معادله زندگی آینده هیچ گاه با گذشته برابر نیست

..:: راز، موفقیت، شادکامی، قانون جذب، قدرت ::..
در معادله زندگی آینده هیچ گاه با گذشته برابر نیست

در معادله زندگی آینده هیچ گاه با گذشته برابر نیست

..:: راز، موفقیت، شادکامی، قانون جذب، قدرت ::..

تعیین اهداف چقدر در موفقیت نقش دارد؟

زمانی که هدفی را تعیین می کنید فرایند بسیار جالبی در مغز آغاز خواهد شد، ذهن آگاه و ناخودآگاه فعال می‏شوند . به روشنی در می یابید جایی که الان قرار دارید منزل حقیقی شما نیست. متوجه تفاوت موقعیت کنونی با مقصدتان که در نظر گرفته اید می شوید و به همین دلیل مغزتان ناراضی خواهد بود.

در پست قبلی(نقش سوال کردن...) راجع به محرک هایی که فعالیت های انسان را شکل می دهند بحث شد و دو عامل بیان گردید:

1) احساس خوشی و لذت زیاد نسبت به یک هدف.

2) احساس نارضایتی و ناراحتی از زمان حال و جایگاه فعلی.

 

بخش اعظمی از فعالیت های انسان به دلیل احساس نارضایتی است، اگر راضی باشید نیازی به تغییر و تحرک نمی بینید اما هنگامی که احساس نارضایتی و ناراحتی می کنید قدرت درونی خود را فعال می کنید(توانایی شروع به کار کردن) با این شیوه قدرت انجام کارها را خواهید داشت. دقت داشته باشید برای شروع اهداف جزیی را در برنامه های خود بگنجانیدف دست یافتن به اهداف جزیی اعتماد به نفس را افزایش می دهد و راه را برای پیشرفت شخصیت مهیا می سازد.

اکنون به روش «صندلی راحتی آنتونی رابینز »برای فعال کردن محرک هایی که تلاش های انسانی را در راه رسیدن به اهداف از طریق تجسم شکل می دهند اشاره می کنیم:

 

تصور کن در سن هشتادسالگی خود هستی و روی یک صندلی راحتی نشسته ای و در خاطرات گذشته غرق شده ای؛ حال دو حالت را تصور کن:

 

الف) هرگز فلان کار را انجام نداده ام.

خب زندگی چه گونه است؟

چه چیزهایی را بدست آورده ای یا از دست داده ای؟؟

 

ب) چند سال است فلان کار را انجام داده ام.

خب زندگی چه گونه است؟

چه چیزهایی را بدست آورده ای یا از دست داده ای؟؟


نقش سوال کردن در زندگی

خداوند فقط آن‌هایی را کمک می‌کند که به خودشان کمک می‌کنند .:: باب پراکتور ::..

رفتار شما زاییده فکر شماست، بیاموزید هر روزه سؤالاتی از خود بکنید که به شما قدرت ببخشد.

مثال:

امروز چه کار کنم که خوشحال‌تر از دیروز باشم!؟

چطور می‌توانم در کارم موفق‌تر باشم!؟ و ...

مبدع فیزیک کوانتوم (هایدل برگ) می‌گوید:طبیعت قفل رازهای خود را تنها برای کسانی می‌گشاید که از او سؤال کنند. از این جمله زیبا می‌شود این چنین برداشت کرد که برای رسیدن به اهداف، موفقیت‌ها و ... همواره از سؤالات خوب در برخورد با مسائل استفاده کنیم، ذهن به آسانی با چنین رفتارهایی شرطی شده و آمادگی پیدا کردن بهترین جواب‌ها را دارد. فکر ما در هر لحظه تنها متوجه چیزهایی خواهد بود که در نظرمان از ارزش بیشتری برخوردار باشد.

اما کسان بسیاری هستند که ذهنشان را با سؤالاتی از گذشته خودشان پر می‌کنند دقت کنید گذشته ای که رفته!!!! و هیچ سودی ندارد جز این که به عنوان یک منبع اطلاعاتی به آن نگاه کرد و از آن درس گرفت و آینده را درخشان کرد.

عنوان وبلاگ جمله زیبایی از آنتونی رابینز Anthony Robbins  هست که من این جمله را الگوی خودم قرار داده‌ام:

» در معادله زندگی آینده هیچ گاه با گذشته برابر نیست «

ساده‌ترین معنی که می‌شود از این جمله فهمید این است که من، من 2 دقیقه پیش نیستم من پارسال نیستم گذشته با گذشته رفته و من الان می‌توانم هر کاری بکنم و به هر آنچه می‌اندیشم برسم (اگر ایمان داشته باشم).

توجه داشته باشید که مغز، خودانگارهء شما را (تصوری که فرد از خویشتن دارد) چه حقیقت داشته باشد چه نداشته باشد تایید خواهد کرد. پس می‌توان از خودانگاره خویش یک فرد ایده آل ساخت و بعد همین تصوری را که از خویش داریم در زندگی روزمره شکوفا کنیم اما چطور؟؟؟؟

به طور خلاصه:

 -1نظریه یا فرضیه ای قدرتمند و نیروبخش در رابطه با خود بساز

 -2ذهن خود را نسبت به باور جدید با خوشی مرتبط کن *

 -3با فکر کردن به عقاید جدید و حس کردن نتایج شیرین حاصل از آن ذهن را نسبت به باور یا فرضیه جدید شرطی کن

.

* انسان یا برای لذت یا برای فرار از یک درد و ناراحتی به انجام کارها می‌پردازد. یعنی آنقدر باور جدید را با خوشی مرتبط کن که احساس خوشحالی کنی یا آنقدر عدم وجود باور جدید را با ناراحتی زیاد. فکر کن در چند سال آینده زندگی‌ات هستی و اگر این باور خوب را به وجود آورده ای چه نتایجی دارند و اگر باور جدید را در زندگی‌ات نیاورده ای؟ این احساسات را خوب درک کن تا ذهن نسبت به آن شرطی شود. مطمئن باشید ایمان و عقیده کامل در هر کاری نتیجه بخش خواهد بود.

.

«ذهن  به تنهایی و در جای خودش می‌تواند از بهشت، جهنم و از جهنم، بهشت بسازد».:جان میلتون.:


ببخش = Forgive

جرم جزئی دیروز

That slight misdeed of yesterday


چرا باید امروز را تباه کند؟

why should it mar today


آنچه که او گفت          آنچه تو کردی

The thing he said, the thing you did


مدت هاست که گذشته است

have long since passed away


امروز تو برنده ای

today you will succeed


خود را ببخش

Forgive yourself for thoughtlessness


گذشته را محکوم نکن

do not condemn the past


شکست وغفلت ها را فراموش کن

Forget the failures and misdeed


و تجارب را در آغوش بگیر

from such experience rise


چرا سرت پائین باشد؟

?Why should you let your head be bowed


چشم هایت را باز کن و قلبت را پر از شور زندگی!

!Lift up your heart and eyes


«بیا تا با خشم به گذشته و با ترس به آینده ننگریم،

بلکه آگاهانه اطرافمان را دریابیم»

Let us not look back in anger"
nor forward in fear
."but around us in awareness


..:: باب پراکتور ::..                                            ..:: Bob Practor::..                      

..:: تو ثروتمند متولد شده ای ::..                 ..:: You Were Born Rich ::..


متفرقه های از روزنه های زندگی

درمعادله زندگی آینده هیچ گاه با گذشته برابر نیست.



خدا می خواست انسان عقب نشینی کند، یک چشم هم پشت سر او میگذاشت.


در به روی کسی باز میشود که در بزند.


محبت خرجی ندارد در حالیکه همه چیز را خریداری میکند.


سعی کن اون چیزهایی که دوست داری بدست بیاری وگرنه مجبوری اون چیزایی که داری رو دوست داشته باشی.


طرز تهیه موفقیت

مواد لازم:

 ١- یک عدد هدف

 ٢- یک فنجان باور مثبت

 ٣- نصف لیوان مغز (خواهشا سالم!)

 ٤- یک قاشق میوه خوری شعور

 ٥- توکل (هر چه بیشتر بهتر)

 ٦- سر سوزن تلاش

 ٧- علاقه و انگیزه به میزان لازم


از آن جا که آدمی ساخته افکار خویش است و فردا آن است که می اندیشیم پس مهم و حیاتی است که چطور می اندیشیم ... باورهای منفی در ضمیر انسان منجر به تجربه های تلخ در آینده می شود و اینک ماییم که باید ضمیر و باطن خود را بازبینی کرده و افکار منفی را به افکار مثبت تبدیل کنیم. ضمیر آدمی کارگزار و تابع فکر و نگاه ما است. پس بیایید با ضمیر خود با قاطعیت و آمرانه حرف بزنیم. به او بگوییم که شجاع هستیم و نمی ترسیم، مانند سرو مقاومیم و طوفان سختی ها کمر این سرو را خم نمی کند و ما می توانیم سختی ها و مشکلات (بخوانیم مسائل) را نردبان رشد خود سازیم. در برابر هر پدیده ای واقع بین و مثبت اندیش باشیم. وقایع را منصفانه و منطقی نقد کنیم و روی نقاط مثبت آن بسیار تأمل کنیم.



تصور کنید بانکی دارید که در آن هر روز صبح 86400 تومان به حساب شما واریز می شود و تا آخرشب فرصت دارید تا همه پولها را خرج کنید چون آخر وقت حساب خود به خود خالی می شه! دراین وقت شما چه خواهید کرد؟! البته که سعی میکنید تا آخرین ریال را خرج کنید! هر کدام از ما یک چنین بانکی داریم، بانک زمان. هرروز صبح در بانک زمان ما 86400 ثانیه اعتبار ریخته می شود و آخر شب این اعتبار به پایان می رسد. هیچ برگشتی نیست و هیچ مقداری از این زمان به فردا اضافه نمی شود.


داستان کوتاه و جالب.

درخلال یک نبرد بزرگ فرمانده قصد حمله به نیروی عظیمی از دشمن را داشت .فرمانده به پیروزی نیروهایش اطمینان کامل داشت ولی سربازان دودل بودند .

فرمانده سربازان را جمع کرد و سکه ای از جیب خود بیرون آورد روبه آنها کرد وگفت: سکه را بالا می اندازم اگر رو بیاید پیروز میشویم و اگر پشت بیاید شکست می خوریم بعد سکه را بالا پرتاب کرد .

سربازان همه با دقت به سکه نگاه می کردند تا به زمین رسید.

سکه به سمت رو افتاده بود.

سربازان نیروی فوق العاده ای گرفتند و با قدرت به دشمن حمله کردند و پیروز شدند.

پس از پایان نبرد معاون فرمانده پیش او آمد و گفت:قربان شما واقعا می خواستید سرنوشت جنگ را به یک سکه واگذار کنید؟

فرمانده با خونسردی گفت : بله و سکه را به او نشان داد.

هر دو طرف سکه رو بود.

نکته: هر جوری شده ، به هر طریقی اعتماد به نفس رو بالا ببرید.


ارتباط ، نخستین گام موفقیت

کسی که از لفظ و معنای مثبت در سخن گفتن استفاده نمی‌کند، مانند این است که از حق و حقوق خویش هیچ‌گونه شناختی نداشته یا اینکه قدرت فهماندن صادقانه افکار و احساسات خویش را ندارد.
در این صورت به دیگران اجازه داده است که به او احترام نگذارند. در واقع بدون این که متوجه شود، عقاید مخالف دیگران را بر علیه خودش می‌شوراند. در حالی که می‌تواند با زبان و بیان مثبت و پر کشش افراد و مسیر فکری و رفتاری آنها را به سوی خود جلب کند.
فهماندن افکار و عقاید خویش و درک احساسات و دیدگاههای دیگران به طور صادقانه و همچنین پذیرش احساسات و افکار دیگران.

پس نتیجه‌ می‌گیریم که مثبت‌اندیشی می‌تواند 2 نوع ارزش‌گذاری را در پی داشته باشد.
اول: ارزش دادن به خود با دفاع از حق و حقوق خویش و خواسته‌ها و نیازهای معقول و منطقی خود.

دوم: ارزش قائل شدن برای دیگران و احترام به خواسته‌ها و نیازها و همچنین حقوق آنها.


پیامی که ارزش‌گذاری به خود و دیگران و به طوری که نگرش مثبت دارند عبارتند از :

 

-این چیزی است که من فکر می‌کنم.
-این است چیزی که من احساس می‌کنم.
-اینگونه می‌توانم وضعیت خودم را ارزیابی بکنم.
-من آمادگی شنیدن حرف‌های شما و دیگران را دارم.
-سعی می‌کنم افکار و عقاید شما و دیگران را بفهمم.

یکی از مراحل مهم برای یادگیری، ارتباط برقرار کردن، ارزیابی مثبت کردن، و از همه مهمتر ارزش برای خویش قائل بودن است. درک و تصور مثبت از خویش داشتن، در ذهن رشد می‌کند و باعث می‌شود که اینگونه اشخاص با خودشان و افکار و احساسات خودشان راحت و مثبت برخورد کنند.

برقراری ارتباط مثبت، باعث زیاد شدن اعتماد به نفس ما و دیگران می‌شود. اشخاصی که در وضعیت‌های مختلف به سختی اظهارنظر می‌کنند،کسانی هستند که نسبت به خود احساس ضعیفی دارند و همیشه افراد افسرده و با اضطراب بسیاری با دیگران ارتباط دارند. آنها همیشه احساس می‌کنند که مورد قبول دیگران نیستند و یا مورد سوءاستفاده آنها قرار گرفته‌اند و به بیگاری کشانده شده‌اند و به مرور زمان آنها علائم بیماری مانند: میگرن، زخم معده و غیره را احساس می‌کنند.

رفتارهای  چاپلوسانه

پیامی که رفتار افراد چاپلوس می‌دهد، این است:
- من مهم نیستم تو می‌توانی از من استفاده بکنی.
یقینا افراد این چنینی قوه ابتکارشان را نمی‌توانند نشان دهند زیرا این نوع رفتار بیهوده و کورکورانه، به دیگران اجازه می‌دهد که در مورد او هرگونه تصمیمی را بگیرند و در هر مسیری که می‌خواهند او را بکشانند.

چنین اشخاصی با رفتار کورکورانه خود، معمولا دچار اضطراب و پریشانی و خشم می‌شوند، اما نمی‌توانند هیچ‌ عکس‌العملی از خود نشان دهند و نهایتا دچار افسردگی و اضطراب و ترس هستند.

شخص چاپلوس، برای حق و حقوق دیگران ارزشی قائل نیست و فقط به نیازها و حقوق خود اهمیت می‌دهد.

این چنین شخصی، به نظر می‌رسد که ماسکی به صورت زده و به راحتی به خاطر منافع خودش تلاش می‌کند.او با جملات قشنگ و با زرنگی ماهرانه، دیگران را مجبور به حمایت ناآگاهانه از خودش می‌کند. مانند:
-تو باید قدرت بیشتری خرج می‌دادی.
- تو رئیس خوبی هستی و اگر بخواهی می‌توانی...
-تو خیلی بزرگی و می‌توانی...
تو پول خوبی جمع کرده‌ای و ...

اما در مقابل این حرف‌های زیبا، او فقط و فقط به دنبال یک چیز است، آن هم این است که دیگران خواسته‌های او را بر آورده بکنند. برای به دست آوردن چیزی که می‌خواهد، او حتی دیگران را فریب داده و آنها را عصبی و به حد جنون می‌رساند. او حتی باعث می‌شود شخصی به خاطر اعمال چاپلوسانه او در جامعه کنار گذارده شود.

 این چنین رفتارهای چاپلوسانه معمولا برای رسیدن به هدف موثر واقع می‌شود. البته اگر این هدف و نیت به زرنگی تمام پنهان شود و دیگران نیز ناخودآگاه از آن اطاعت بکنند و از حقه بازی او بی اطلاع باشند، می‌تواند موجب پیشرفت او شود. این دسته از اشخاصی که فریب خورده‌اند، دچار نوعی اضطراب و پریشانی می‌شوند که چرا به این سادگی گول خوردند و چرا دیگران توانسته‌اند ارزش‌های آنها را پایمال کنند.

نگرش و رفتار مثبت داشتن

نگرش و رفتار مثبت داشتن، علاوه بر ابراز عقاید و خواسته‌های خویش، عقاید و حقوق دیگران را نیز رعایت می‌کند، در حقیقت او دارای احساس، رفتار و نگرش متعادل و متوازن است. شخصی که این چنین رفتار مثبتی دارد، معمولا به راحتی ارتباط برقرار می‌کند. به آرامی و با سرعت بیشتر با دیگران به تفاهم می‌رسد و مورد تایید نیز قرار می‌گیرد. طبیعتا اینگونه رفتار برای رسیدن به هدف موثرتر است زیرا هم باعث رضایت خود و هم باعث رضایت دیگران می‌شود و برای خود و دیگران ارزش قائل است.

 اینگونه رفتاری نتیجه خوب و رضایت‌بخشی را در پی دارد و خود و دیگران احساسات مثبت و افکار آزاداندیشانه را تشویق می‌کند. نتیجه اینکه ما می‌توانیم یک نوع رفتار کودکانه در مقابل دیگران داشته باشیم  یا رفتار عصبی یا چاپلوسانه و یا رفتار مثبت با دیگران داشته باشیم.

خود، دیگران و محیط زیست زندگی در تقویت و کاهش هر کدام از رفتارها موثرند. محیط نامناسب، رفتارهای چاپلوسانه و غیرانسانی را ترغیب می‌کند، اما زندگی در فضای سالم اجتماعی رفتارهای انسانی و معقولانه را تقویت می‌کند.در حقیقت تقویت کننده‌ها اعم از پولی و معنوی در شکل‌گیری مثبت یا منفی تاثیر گذارند.

فرزندانمان، والدینمان، دوستان و رئیس و همکارانمان می‌توانند زمینه‌ساز و تقویت کننده یا کاهش دهنده این رفتارها باشند.مثلا: می‌توانیم مثبت باشیم وقتی که شخصی مقابل‌مان قصد دارد چیز مورد نیازمان را به ما قرض بدهد.

-می‌توانیم خشمگین باشیم، وقتی که در محل کارمان کسی مزاحم ماست.
- گاهی مجبور می‌شویم رفتار کورکورانه را در دستور کار قراردهیم.
- گاهی مجبور می‌شویم رفتار چاپلوسانه را پذیرا  شویم.

حالا سؤال این است:
- چگونه ما یادگرفته‌ایم که این‌گونه رفتارهایی را داشته باشیم؟
- نگرش و رفتار مثبت اکتسابی است و در محیط زندگی تقویت یا کاهش می‌یابد. بعضی از اشخاص به‌خاطر اظهار نظر  شخصی مورد تنبیه و بازخواست قرار گرفته‌اند (تنبیه شدن)
- دیگری مورد تشویق قرار می‌گیرد که تسلیم شده و بله بگوید به‌جای نه. (فشار و زور)
- بعضی اوقات تنبیه کردن رفتار مثبت و همزمان فشار آوردن به رفتار منفی. (تنبیه و زور)
- اگر رفتاری مورد قبول قرار نگرفته و یا به‌وسیله اشخاصی مهم که در اطراف ما هستند مورد نگرش قرار گیرد. (الگوبرداشتن)
- دیگر اینکه افرادی که در انزوا بودند و موقعیت پیشرفت و اجازه بروز رفتاری مثبت نداشته‌اند. (نداشتن موقعیت)
- همچنین اگر نگاهی به عوامل فرهنگی بیندازیم، می‌بینیم که به الگوهای سنتی زنانه و مردانه برمی‌خوریم. تشویق زنان به داشتن رفتارهای کورکورانه و تشویق مردان به داشتن رفتارهای خشمانه.

پس باید گفت که گاهی اوقات اشخاصی از حق خود بی‌خبرند یا از آن محروم می‌شوند که باید کوشید آنان را آگاه کرد.