فقط یکی
از من وجود دارد
تا نشان
دهم چه می توانم بکنم
و همچنین
تو هم باید احساس غرور و افتخار کنی
فقط یکی
از تو وجود دارد
و این
نقطه ایست که همه چیز شروع می شود.
باب پراکتور" تو ثروتمند
متولد شده ای"
«یافتههایت را با باختهایت مقایسه کن اگر خدا را یافتی هر چه باختی مهم نیست.»
قبل
از اقدام به هر کاری برای خواستهات، ابتدا قلم و کاغذی بردار، خطی صاف از
بالا تا وسط صفحه بکش. در سمت چپ یک منها (-) بگذار و در سمت راست به
اضافه (+). زیر منفی، تمام چیزهای بدی که اگر ایدهات را دنبال کنی، ممکن
است اتفاق بیفتد را بنویس و در سمت راست، تمام چیزهای خوب را بنویس،
اتفاقهای حیرتانگیزی که با پیگیری برنامهات رخ میدهند. این را بدان که
تا وقتی که خواستهی تو صادقانه و شرافتمندانه باشد هر آنچه که در سمت چپ
رخ میدهد فاجعهآفرین نخواهد بود. به عبارت دیگر هر آنچه که در سمت راست
صفحه رخ دهد میتواند باشکوه و شگفتانگیز باشد. »
متن بالا فصل هشتم کتاب «تو ثروتمند متولد شدهای« با عنوان «لبهی تیغ» میباشد.
«تو فقط یک اینچ، یک قدم، یک نظر از دولتمندی و زندگی زیبای خود فاصله داری.
همیشه گفتهاند خطی که باختن را از بردن جدا میکند به نازکی لبهی تیغ است و در واقع همین گونه است.
فرق زیادی بین آدمها وجود ندارد، فقط تفاوت بزرگی، در چیزهایی که به دست میآورند و موفقیتهایشان وجود دارد.
تاریخچهی
ورزش از مثالهای شگرف دربارهی مفهوم لبهی تیغ است، به عنوان مثال در
بازیهای المپیک در منترال کانادا، هشت بازیکن مرحلهی نهایی در دوی سرعت
صدمتر با یکدیگر رقابت میکردند، اما دوندهای که مدال المپیک را برد فقط
یک دهم ثانیه از کسی که مقام آخر را آورد، سریعتر بود.
در سال 1947،
اولین اسب مسابقه در تاریخ مسابقهی ایالات متحده یک میلیون دلار دریافت
کرد، اسب دوان دوم فقط 75000 دلارگرفت گرچه اختلاف او با نفر اول به اندازه
دماغ یک اسب بود.
حالا شاید تو با این عقیده بزرگ شده باشی که بعضیها
دارا و برخی دیگر ندار هستند یا به این دلیل که بعضیها خیلی از بعضی دیگر
بهتر هستند، بیشتر از فراوانی زندگی لذت میبرند. ولی میخواهم همینجا و
همین الان به تو بگویم که این عقیده کاملاً اشتباه است! تو به اندازهی هر
کسی که میبینی، میشناسی و یا حتی میشنوی خوب و قدرتمند هستی. یادت باشد
از آنجایی که تفاوت بین تو و آنها فقط در زمینهی دست آوردها است و از
آنجایی که کاری وجود دارد که میتوانی انجام دهی تا نتایج به دست آمدهات
را بهبود بخشد پس حتی میتوانی موفقتر از آنها باشی.
شاید بدانی
چگونه آنچه دیگران انجام میدهند، انجام دهی (اگر نمیدانی، میتوانی یاد
بگیری) و از آنجا که توان بالقوه تو نامحدود است، حتی میتوانی کارهای
بزرگتر از آنچه آنها انجام میدهند، انجام دهی.»
متن بالا قسمتی از
کتاب تو ثروتمند متولد شدهای اثر باب پراکتور یکی از چهرههای فیلم راز
است، که سپیده سپیدهدم آنرا ترجمه کرده و شامل ده فصل در 191 صفحه
میباشد که توسط انتشارات راویان مهر در سال 1387 منتشر شده است.
در زیر بخش دیگری از این کتاب را میخوانید:
«تو
ثروتمند متولد شدهای و فراونی تو حاوی افکار تو است. پس با خودت خوب باش.
عقاید فوقالعادهای را برای خود انتخاب کن و دیگر به دنیای فیزیکی اجازه
نده تا افکار تو را کنترل کند.»
امرسون میگوید: «غبطه خوردن، غفلت است.»
لینکلن
میگوید: «باور آنچه که میتوانید ببینید و لمس کنید، ایمان نیست، بلکه
ایمان به نادیدهها پیروزی و نعمت است.» این زیبا نیست؟ پول
خدمتگزار است و تو ارباب
پیش خودت تکرار کن: «من سعادتمند هستم، من
دولتمند هستم، پول خوب است.» خود را با چشم ذهنت ببین که در حال انجام کاری
هستی که اگر طرز فکر جدید و یا آگاهیات متجلی شود، انجام خواهی داد، این
ثروت عظیم را تجسم کن و خود را مالک آن احساس کن. «یادت باشد که پول
خدمتگزار است و تو ارباب. تو مردم را دوست داری و از پول استفاده میکنی.»
مطالعهی این کتاب به دوستداران موفقیت توصیه میشود.