پروردگارا
به من بیاموز:
که دوست بدارم کسانی را که دوستم ندارند
عشق بورزم به کسانی که عاشقم هستند
بگوییم برای کسانی که هرگز غمم را نخوردند
محبت کنم به کسانی که محبتی در حقم نکردند
زندگی کوتاهتر از آن است که به خصومت بگذرد
و قلب ها گرامی تر از آنند که بشکنند
آن چه در زندگی به دست می آید با خنده نمی ماند
آنچه از دست برود با گریه جبران نمیشود
فردا باز خورشید طلوع خواهد کرد
حتی اگر ما نباشیم.
آموخته ام
آموخته ام ... که پول شخصیت
نمی خرد
آموخته ام ... که تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگی
را تماشایی می کند
آموخته ام ... که خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید.
پس چه چیز باعث شد که من بیندیشم می توانم همه چیز را در یک روز به دست بیاورم
آموخته ام ... که چشم پوشی از حقایق، آنها را تغییر نمی
دهد
آموخته ام ... که این عشق است که زخمها را شفا می دهد نه
زمان
آموخته ام ... که وقتی با کسی روبرو می شویم انتظار
لبخندی جدی از سوی ما را دارد
آموخته ام ... که هیچ کس در نظر ما کامل نیست تا زمانی
که عاشق بشویم
آموخته ام ... که زندگی دشوار است، اما من از او سخت ترم
آموخته ام ... که فرصتها هیچ گاه از بین نمی روند، بلکه
شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد
آموخته ام ... که لبخند ارزانترین راهی است که می شود با
آن، نگاه را وسعت داد
درمعادله زندگی آینده هیچ گاه با گذشته برابر نیست.
خدا می خواست انسان عقب نشینی کند، یک چشم هم پشت سر او میگذاشت.
در به روی کسی باز میشود که در بزند.
محبت خرجی ندارد در حالیکه همه چیز را خریداری میکند.
سعی کن اون چیزهایی که دوست داری بدست بیاری وگرنه مجبوری اون چیزایی که داری رو دوست داشته باشی.
طرز تهیه موفقیت
مواد لازم:
١- یک عدد هدف
٢- یک فنجان باور مثبت
٣- نصف لیوان مغز (خواهشا سالم!)
٤- یک قاشق میوه خوری شعور
٥- توکل (هر چه بیشتر بهتر)
٦- سر سوزن تلاش
٧- علاقه و انگیزه به میزان لازم
از آن جا که آدمی ساخته افکار خویش است و فردا آن است که می اندیشیم پس مهم و حیاتی است که چطور می اندیشیم ... باورهای منفی در ضمیر انسان منجر به تجربه های تلخ در آینده می شود و اینک ماییم که باید ضمیر و باطن خود را بازبینی کرده و افکار منفی را به افکار مثبت تبدیل کنیم. ضمیر آدمی کارگزار و تابع فکر و نگاه ما است. پس بیایید با ضمیر خود با قاطعیت و آمرانه حرف بزنیم. به او بگوییم که شجاع هستیم و نمی ترسیم، مانند سرو مقاومیم و طوفان سختی ها کمر این سرو را خم نمی کند و ما می توانیم سختی ها و مشکلات (بخوانیم مسائل) را نردبان رشد خود سازیم. در برابر هر پدیده ای واقع بین و مثبت اندیش باشیم. وقایع را منصفانه و منطقی نقد کنیم و روی نقاط مثبت آن بسیار تأمل کنیم.
تصور کنید بانکی دارید که در آن هر روز صبح 86400 تومان به حساب شما واریز می شود و تا آخرشب فرصت دارید تا همه پولها را خرج کنید چون آخر وقت حساب خود به خود خالی می شه! دراین وقت شما چه خواهید کرد؟! البته که سعی میکنید تا آخرین ریال را خرج کنید! هر کدام از ما یک چنین بانکی داریم، بانک زمان. هرروز صبح در بانک زمان ما 86400 ثانیه اعتبار ریخته می شود و آخر شب این اعتبار به پایان می رسد. هیچ برگشتی نیست و هیچ مقداری از این زمان به فردا اضافه نمی شود.
داستان کوتاه و جالب.
درخلال یک نبرد بزرگ فرمانده قصد حمله به نیروی عظیمی از دشمن را داشت .فرمانده به پیروزی نیروهایش اطمینان کامل داشت ولی سربازان دودل بودند .
فرمانده سربازان را جمع کرد و سکه ای از جیب خود بیرون آورد روبه آنها کرد وگفت: سکه را بالا می اندازم اگر رو بیاید پیروز میشویم و اگر پشت بیاید شکست می خوریم بعد سکه را بالا پرتاب کرد .
سربازان همه با دقت به سکه نگاه می کردند تا به زمین رسید.
سکه به سمت رو افتاده بود.
سربازان نیروی فوق العاده ای گرفتند و با قدرت به دشمن حمله کردند و پیروز شدند.
پس از پایان نبرد معاون فرمانده پیش او آمد و گفت:قربان شما واقعا می خواستید سرنوشت جنگ را به یک سکه واگذار کنید؟
فرمانده با خونسردی گفت : بله و سکه را به او نشان داد.
هر دو طرف سکه رو بود.
نکته: هر جوری شده ، به هر طریقی اعتماد به نفس رو بالا ببرید.
کسی
که از لفظ و معنای مثبت در سخن گفتن استفاده نمیکند، مانند این است که از
حق و حقوق خویش هیچگونه شناختی نداشته یا اینکه قدرت فهماندن صادقانه
افکار و احساسات خویش را ندارد.
در این صورت به دیگران اجازه داده است
که به او احترام نگذارند. در واقع بدون این که متوجه شود، عقاید مخالف
دیگران را بر علیه خودش میشوراند. در حالی که میتواند با زبان و بیان
مثبت و پر کشش افراد و مسیر فکری و رفتاری آنها را به سوی خود جلب کند.
فهماندن افکار و عقاید خویش و درک احساسات و دیدگاههای دیگران به طور صادقانه و همچنین پذیرش احساسات و افکار دیگران.
پس نتیجه میگیریم که مثبتاندیشی میتواند 2 نوع ارزشگذاری را در پی داشته باشد.
اول: ارزش دادن به خود با دفاع از حق و حقوق خویش و خواستهها و نیازهای معقول و منطقی خود.
دوم: ارزش قائل شدن برای دیگران و احترام به خواستهها و نیازها و همچنین حقوق آنها.
پیامی که ارزشگذاری به خود و دیگران و به طوری که نگرش مثبت دارند عبارتند از :
-این چیزی است که من فکر میکنم.
-این است چیزی که من احساس میکنم.
-اینگونه میتوانم وضعیت خودم را ارزیابی بکنم.
-من آمادگی شنیدن حرفهای شما و دیگران را دارم.
-سعی میکنم افکار و عقاید شما و دیگران را بفهمم.
یکی از مراحل مهم برای یادگیری، ارتباط برقرار کردن، ارزیابی مثبت کردن، و از همه مهمتر ارزش برای خویش قائل بودن است. درک و تصور مثبت از خویش داشتن، در ذهن رشد میکند و باعث میشود که اینگونه اشخاص با خودشان و افکار و احساسات خودشان راحت و مثبت برخورد کنند.
برقراری ارتباط مثبت، باعث زیاد شدن اعتماد به نفس ما و دیگران میشود. اشخاصی که در وضعیتهای مختلف به سختی اظهارنظر میکنند،کسانی هستند که نسبت به خود احساس ضعیفی دارند و همیشه افراد افسرده و با اضطراب بسیاری با دیگران ارتباط دارند. آنها همیشه احساس میکنند که مورد قبول دیگران نیستند و یا مورد سوءاستفاده آنها قرار گرفتهاند و به بیگاری کشانده شدهاند و به مرور زمان آنها علائم بیماری مانند: میگرن، زخم معده و غیره را احساس میکنند.
رفتارهای چاپلوسانه
پیامی که رفتار افراد چاپلوس میدهد، این است:
- من مهم نیستم تو میتوانی از من استفاده بکنی.
یقینا
افراد این چنینی قوه ابتکارشان را نمیتوانند نشان دهند زیرا این نوع
رفتار بیهوده و کورکورانه، به دیگران اجازه میدهد که در مورد او هرگونه
تصمیمی را بگیرند و در هر مسیری که میخواهند او را بکشانند.
چنین اشخاصی با رفتار کورکورانه خود، معمولا دچار اضطراب و پریشانی و خشم میشوند، اما نمیتوانند هیچ عکسالعملی از خود نشان دهند و نهایتا دچار افسردگی و اضطراب و ترس هستند.
شخص چاپلوس، برای حق و حقوق دیگران ارزشی قائل نیست و فقط به نیازها و حقوق خود اهمیت میدهد.
این چنین شخصی، به نظر میرسد که ماسکی
به صورت زده و به راحتی به خاطر منافع خودش تلاش میکند.او با جملات قشنگ و
با زرنگی ماهرانه، دیگران را مجبور به حمایت ناآگاهانه از خودش میکند.
مانند:
-تو باید قدرت بیشتری خرج میدادی.
- تو رئیس خوبی هستی و اگر بخواهی میتوانی...
-تو خیلی بزرگی و میتوانی...
تو پول خوبی جمع کردهای و ...
اما در مقابل این حرفهای زیبا، او فقط و فقط به دنبال یک چیز است، آن هم این است که دیگران خواستههای او را بر آورده بکنند. برای به دست آوردن چیزی که میخواهد، او حتی دیگران را فریب داده و آنها را عصبی و به حد جنون میرساند. او حتی باعث میشود شخصی به خاطر اعمال چاپلوسانه او در جامعه کنار گذارده شود.
این چنین رفتارهای چاپلوسانه معمولا برای رسیدن به هدف موثر واقع میشود. البته اگر این هدف و نیت به زرنگی تمام پنهان شود و دیگران نیز ناخودآگاه از آن اطاعت بکنند و از حقه بازی او بی اطلاع باشند، میتواند موجب پیشرفت او شود. این دسته از اشخاصی که فریب خوردهاند، دچار نوعی اضطراب و پریشانی میشوند که چرا به این سادگی گول خوردند و چرا دیگران توانستهاند ارزشهای آنها را پایمال کنند.
نگرش و رفتار مثبت داشتن
نگرش و رفتار مثبت داشتن، علاوه بر ابراز عقاید و خواستههای خویش، عقاید و حقوق دیگران را نیز رعایت میکند، در حقیقت او دارای احساس، رفتار و نگرش متعادل و متوازن است. شخصی که این چنین رفتار مثبتی دارد، معمولا به راحتی ارتباط برقرار میکند. به آرامی و با سرعت بیشتر با دیگران به تفاهم میرسد و مورد تایید نیز قرار میگیرد. طبیعتا اینگونه رفتار برای رسیدن به هدف موثرتر است زیرا هم باعث رضایت خود و هم باعث رضایت دیگران میشود و برای خود و دیگران ارزش قائل است.
اینگونه رفتاری نتیجه خوب و رضایتبخشی را در پی دارد و خود و دیگران احساسات مثبت و افکار آزاداندیشانه را تشویق میکند. نتیجه اینکه ما میتوانیم یک نوع رفتار کودکانه در مقابل دیگران داشته باشیم یا رفتار عصبی یا چاپلوسانه و یا رفتار مثبت با دیگران داشته باشیم.
خود، دیگران و محیط زیست زندگی در تقویت و کاهش هر کدام از رفتارها موثرند. محیط نامناسب، رفتارهای چاپلوسانه و غیرانسانی را ترغیب میکند، اما زندگی در فضای سالم اجتماعی رفتارهای انسانی و معقولانه را تقویت میکند.در حقیقت تقویت کنندهها اعم از پولی و معنوی در شکلگیری مثبت یا منفی تاثیر گذارند.
فرزندانمان، والدینمان، دوستان و رئیس و همکارانمان میتوانند زمینهساز و تقویت کننده یا کاهش دهنده این رفتارها باشند.مثلا: میتوانیم مثبت باشیم وقتی که شخصی مقابلمان قصد دارد چیز مورد نیازمان را به ما قرض بدهد.
-میتوانیم خشمگین باشیم، وقتی که در محل کارمان کسی مزاحم ماست.
- گاهی مجبور میشویم رفتار کورکورانه را در دستور کار قراردهیم.
- گاهی مجبور میشویم رفتار چاپلوسانه را پذیرا شویم.
حالا سؤال این است:
- چگونه ما یادگرفتهایم که اینگونه رفتارهایی را داشته باشیم؟
-
نگرش و رفتار مثبت اکتسابی است و در محیط زندگی تقویت یا کاهش مییابد.
بعضی از اشخاص بهخاطر اظهار نظر شخصی مورد تنبیه و بازخواست قرار
گرفتهاند (تنبیه شدن)
- دیگری مورد تشویق قرار میگیرد که تسلیم شده و بله بگوید بهجای نه. (فشار و زور)
- بعضی اوقات تنبیه کردن رفتار مثبت و همزمان فشار آوردن به رفتار منفی. (تنبیه و زور)
- اگر رفتاری مورد قبول قرار نگرفته و یا بهوسیله اشخاصی مهم که در اطراف ما هستند مورد نگرش قرار گیرد. (الگوبرداشتن)
- دیگر اینکه افرادی که در انزوا بودند و موقعیت پیشرفت و اجازه بروز رفتاری مثبت نداشتهاند. (نداشتن موقعیت)
-
همچنین اگر نگاهی به عوامل فرهنگی بیندازیم، میبینیم که به الگوهای سنتی
زنانه و مردانه برمیخوریم. تشویق زنان به داشتن رفتارهای کورکورانه و
تشویق مردان به داشتن رفتارهای خشمانه.
پس باید گفت که گاهی اوقات اشخاصی از حق خود بیخبرند یا از آن محروم میشوند که باید کوشید آنان را آگاه کرد.
زیگموند فروید ( 1856 - 1939)
زیگموند فروید در 6 مِی 1856 به دنیا آمد و در 23 سپتامبر 1939 از دنیا رفت.
صرفنظر از درستی یا نادرستی نظریههای فروید، بدون هیچ تردید او تاثیر فوقالعادهای بر رشته روانشناسی گذاشته است. کارهای او این عقیده را تقویت کرد که تمام بیماریهای ذهنی، علل فیزیولوژیکی ندارند. کارها و نوشتههای فروید به درک امروزی ما از شخصیت، روانشناسی بالینی، رشد انسان و روانشناسی نابهنجاری کمک شایانی نموده است.
فروید همچنین بر روی روانشناسان معروف دیگری از جمله آنا فروید، ملانی کلاین، کارن هورنای، آلفرد آلدر، اریک اریکسون و کارل یونگ تاثیر گذار بوده است.
خانواده فروید، هنگامی که او جوان بود، از لایپزیک در آلمان به وین نقل مکان کردند و او بیشتر عمرش را در همین شهر گذراند.
او پس از گذراندن دوره دکتری پزشکی در دانشگاه وین به عنوان پزشک عمومی به کار مشغول شد و احترام خاصی در جامعه به دست آورد. فروید در خلال کارهای پژوهشیاش با ژانمارتین شارکو، عصبشناس فرانسوی، به نوعی اختلال هیجانی به نام هیستری علاقهمند شد. سپس فروید و دوست فرانسویاش و دکتر ژوزف بروئر، درمان یک بیمار که به نام «آنا اُ» شناخته میشود و در واقع خانمی به نام برتا پاپنهایم بود را شروع کردند. عوارض او شامل سرفههای عصبی، بیحسی و فلج بود. در طول درمان، او چند حادثه آسیبزا را در زندگی گذشتهاش به یاد آورد که فروید و بروئر اعتقاد داشتند در بیماریش دخالت دارند.
دو پزشک چنین نتیجهگیری کردند که مشکلات آنا علت جسمی ندارد و گوشدادن به صحبتهای او اثر آرامبخشی در عوارض او داشت. فروید و بروئر برپایه کارهایی که با آنکردند در سال 1865 کتاب «مطالعاتی در هیستری» را انتشار دادند. روش درمان آنها به نام «گفتار درمانی» معروف شد و نخستین نمونه از درمان هیستری از طریق استفاده از تخلیه هیجانی ( catharsis ) بود. کتابهای بعدی فروید «تعبیر رویا» (1900) و «سه مقاله در نظریه جنسیت» (1905) بود. با وجودی که این کارها معروفیت جهانی یافت امّا نظریه مراحل رشد روانی- جنسی او برای مدّتهای طولانی موضوع بحث و انتقاد بوده است. هر چند به نظریههای فروید غالباً با شک و تردید نگریسته میشود امّا تاثیرات کارهای او بر روانشناسی و برخی رشتههای دیگر تا به امروز ادامه داشته است. از او به عنوان بنیانگذار روانکاوی نام برده میشود.
آثار
تعبیر خواب ( 1900 )
توتم وتابو (۱۹۱۳)
روانشناسی گروه و تحلیل من (۱۹۲۱)
تمدن و گلهمندان از آن (۱۹۳۰)
بررسی رفتارهای جنسی
آسیب شناسی زندگی روزمره
وقتی فروید بر روی نیمکت روان کاوی قرار میگیرد.